۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

میرحسین و تیرباران ناعادلانه با یک سؤال ثابت ، وقایع 67

از 25 خرداد ماه سال 88 که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی تقاضای تجمع دادند و میلیونها نفر در ایران در بزرگترین تجمع سیاسی ، اعتراضی تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی ، شرکت کردند، عملیات گسترده روانی، اطلاعاتی ،رسانه ای برای کوبیدن میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی به عنوان سران فتنه آغاز شد.
همزمان با این اتفاق اپوزیسیون همیشه متفرق خارج از کشور نیز دو نگاه عمده به این جریان را آغاز کردند .نگاه تحسین آمیز به عنوان یک حرکت اعتراضی مؤثر پس از 30 سال، که سعی در تقویت و انتقاد سازنده از این جریان داشت و نگاه حسادت آمیز و تخریبی که با توجه به ابعاد عظیم این حرکت اجتماعی شکل گرفت.
متأسفانه جریان تخریبی اپوزیسیون خارج نشین که خود با بودجه های فراوان نتوانسته بود در 30 سال گذشته هیچ حرکت موثری در حتی ایجاد یک لرزه کوچک بر تن حکومت اسلامی بنماید با دیدن میرحسین در میان میلیونها نفر که فریاد یا حسین میرحسین سرداده بودند دچار حسادت بی حد و حسابی به این جریان آزادیخواهی برآمده از متن مردم شد.
متأسفانه این جریان ، با دشمن پنداشتن جنبش سبز و مخصوصاً شخص میرحسین موسوی به بهانه‌های مختلف حرکت تخریبی (امیدواریم ناخواسته) و همسو با حکومت اسلامی برای ترور شخصیت میرحسین موسوی و ایجاد ریزش در طرفداران جنبش سبز را آغاز کرد.
ابتدا با معرفی جنبش به عنوان یک توطئه حکومت و با خنثی شدن این مورد با آگاهی مردم ، ترور وسیع شخصیتی میرحسین موسوی شروع شد.
سؤال مهمی که این گروه پس از 22 سال و در میانه جنبش اعتراضی مردم ایران از میرحسین میپرسند ثابت است . سال 67 چه گذشت و چه میکردی ؟ این سؤال ثابت که در‌واقع میرحسین را به پای میز محاکمه می‌کشد تنها یک سؤال نیست و افرادی که این سؤال را می‌کنند اگر موارد زیر منطقی زیر را عامدا در نظر نگرفته باشند ، می‌توان به جرأت گفت که تنها به دنبال ایجاد جنگ روانی بر علیه میرحسین و شکستن جنبش سبز هستند و بویی از حقیقت یابی در سؤال آن‌ها دیده . نمی شود.

یک (ارتباط با وقایع): وقایع 67 در دستگاه قضایی وقت کشور و به دستور مستقیم رهبری صورت گرفت. تنها ارتباط این وقایع با دستگاه اجرایی ، مرتبط بودن ری شهری وزیر جناح راستی اطلاعات است که با فشار خامنه ای جناح راستی و تائید خمینی در کابینه قرار گرفت و به میرحسین موسوی اطلاعات نمی داده و دستور نمیگرفته است (سند :مسائل اطلاعاتی مواد منفجره در عربستان ، کانالهای مخفی ارتباط با آمریکا که کلاً باعث استعفای میرحسین موسوی شد کاملاً بدون اطلاع نخست وزیر و اشراف اطلاعاتی وی در جریان بوده است. )

دو (آگاهی از جزئیات وقایع) : وقایع 67 و اعدامها در شرایطی صورت گرفت که افراد معدودی در داخل رژیم از این مسأله و روند آن آگاه بودند . در خاطرات آیت الله منتظری حتی آقای خامنه ای از این وقایع اظهار بی اطلاعی کرده است. ولی هیچ سندی مبنی بر اطلاع میرحسین موسوی از این روند وجود نداشته است که اگر وجود داشت تا الان توسط خود رژیم و برای ترور شخصیت او صد باره افشاء شده بود. همانگونه که نامه او در مورد عکس‌های آیت الله منتظری فوراً بر روی خروجی رجانیوز قرار گرفت.

سه (شرایط گذشته): زمانی که از یک نفر که در قدرت نیست توسط مدعیان حقوق بشر سؤالی می‌شود که وی ناچار به دفاع از گذشته خود است باید شرایط زیر را این مدعیان حقوق بشر در نظر بگیرند وگرنه سؤال آن‌ها هیچ چیز نیست جز پروپاگاندای تبلیغاتی و ترور شخصیت

.

شرایط جانی : آیا در آن زمان اگر وی اعتراض می‌کرده است جان خود و خانواده اش به خطر نمی افتاده است؟ در هیچ یک از کشورهای متمدن دنیا اگر کسی برای حفظ جان خود و خانواده اش به یک بی‌عدالتی اعتراض نکند مورد توبیخ و سؤال قرار نمی گیرد. افراد بسیاری از مقامات حکومت اسلامی به دلیل مخالفت با خمینی و با اتهام دفاع از مجاهدین اعدام شده‌اند . آیا خطر مشابهی میرحسین موسوی و خانواده اش را تهدید نمی کرده است؟ دقت کنید که آیت الله منتظری یک مرجع تقلید بزرگ شیعیان در زمان اعتراضات بوده است و نتیجتاً غیر قابل اعدام و محاکمه. این شرایط برای میرحسین موسوی صدق نمی کرده است . آیا ایشان به عنوان یکی از مسئولین سیاسی اجازه داشته است مثلاً در جواب تلویزیون اتریش چیزی جز سیاستهای رسمی دیکته شده توسط رهبری بگوید و اگر بر خلاف آن جوابی به این تلویزیون می‌داد چه عواقبی در انتظار او بوده است؟

شرایط اطلاعاتی : آیا ایشان در آن زمان مانند مردم دیگر ، از چند و چون نحوه محاکمه این افراد و ناعادلانه بودن آن با خبر بوده است؟ عمده مردم با توجه به شرایط کاملاً جنگی مجاهدین با کشور
به این موضوع اعتقاد داشتند که افراد بمب گذار و مسلح در میان بسیاری از افراد دستگیر شده و زندانی وجود دارد و نتیجتاً به اعدام این افراد واکنش مناسبی نشان ندادند و تقریباً هیچ اعتراض مردمی در داخل کشور به موضوع انجام نشد. آیا ایشان اطلاع داشته است بر که چه شرایط قضایی بر این موضوع حاکم بوده است؟ آیت الله منتظری در خاطرات خود می‌نویسد که برای او کسی در این زمینه خبر آورده است . آیا کسی برای میرحسین موسوی نیز چنین خبری را آورده است یا خیر؟ما هم‌اکنون با صدها سند و اطلاع که مهمترین آن‌ها نامه آیت الله منتظری است بعد از 22 سال افشای سندهای مختلف و داشتن اطلاعات ، می‌توانیم راجع به میرحسین موسوی احتمالاً بدون اطلاعات کافی در آن زمان قضاوت کنیم؟ایشان بی اطلاعی از مسائل جاری کشور را دلیل استعفای خود ذکر کرده است . آیا چنین شرایطی بر ایشان در مورد مسائل سال 67 حاکم بوده است؟


شرایط سیاسی : آیا در آن زمان اعتراض رسانه ای میرحسین باعث توقف اعدامها می‌شده است ؟ آیا اعتراضهای پشت پرده و محرمانه مانند استعفای فوق محرمانه وی به دلایل مشابه توسط وی باعث نجات جان عده‌ای بیشتر بوده یا خیر ؟ آقای خمینی قبلاً نشان داده است که . عکس‌العمل منفی نسبت به رسانه‌ها دارد. برای ایشان رسانه‌ها به نوعی ایادی استکبار محسوب می‌شود و از طرف دیگر ایشان می‌گویند : اگر 30 میلیون بگویند بله من می‌گویم نه . آیا ایشان در تصمیمش صرفه نظر می کرده یا برای مقابله با رسانه‌ها و نشان دادن قدرت دست به اعدامهای بیشتری می‌زند ؟ آیا اساساً چنین اعتراضی از نظر سیاسی دارای عملکرد بوده است ؟

شرایط اجتماعی : آیا جامعه جنگ زده آن زمان ، که در آن دارو دسته رجوی متهم به خیانت و کمک به بزرگترین دشمن جنگی کشور یعنی صدام حسین بوده است و بسیاری از خویشاوندان مردم در این جنگ کشته شده‌اند (1 میلیون کشته!) از نظر ذهنی و جامعه شناسی قادر به پذیرش عدالت برای متهمان به ارتباط با مجاهدین (حتی متهمان بی گناه) بوده است یا خیر؟
یک مثال بسیار خوب در این زمینه جامعه نژاد پرست در آمریکا است. در زمانی برای جامعه آمریکا پذیرش عدالت برای سیاهان بی‌گناه غیر ممکن بوده است . آن‌ها شکنجه می‌شدند ، اعدام می‌شدند ، و مورد بی‌عدالتی قرار می‌گرفتند و جامعه اعتراضی به آن نداشت.متهمان ارتباط با مجاهدین نیز در آن زمان شرایطی چون سیاهان در آمریکا داشتند که امکان دسترسی به شرایط عادلانه را از نظر (هر چند اشتباه) جامعه از دست داده بودند.
اساساً اعتراض میرحسین در آن زمان می‌توانسته جامعه را با وی همراه کند یا خیر؟
در‌واقع جامعه آن زمان و شرایط فکری آن جامعه به هیچ عنوان با معیارهای فعلی قابل سنجش نیست .بزرگترین مغلطه انجام شده در این موضوع ، قضاوت در مورد عکس‌العمل میرحسین در آن زمان با شرایط این زمان است . میرحسین موسوی در شرایط این زمان نسبت به شرایط ناعادلانه اعدام 5 کرد اعتراض نمود چون شرایط جامعه آماده پذیرش این اعتراض و عکس‌العمل شدید در مقابل اعدامهای بعدی بود.

شرایط قانونی : آیا موسوی در آن زمان اساساً مجاز به دادن اخطار عمومی قانونی و یا قانون اساسی بوده است؟ این وظیفه در قانون اساسی آن زمان به عهده رئیس جمهور و دیوان عالی کشور بوده است نه نخست وزیر. دقت کنید که این وظیفه طبق قانون اساسی بر عهده خامنه ای بوده است.

شرایط مطبوعاتی : آیا میرحسین موسوی امکان دسترسی به مطبوعات آزاد را در یک جامعه میلیتاریزه و زخم خورده داشته است ؟ آیا اعتراض عمومی او اساساً در جامعه منعکس می‌شود یا خیر؟ آیا اساساً مطبوعات آن زمان حاضر به پخش نظر او هستند؟
باید دقت کرد که مرحوم آیت الله منتظری نیز اعتراض خود را به صورت نامه محرمانه ای به دفتر آیت الله خمینی فرستاد . این نامه طبق روایاتی توسط دفتر خود آقای خمینی و برای ترور شخصیت آقای منتظری به بی بی سی فرستاده شد و خود آیت الله منتظری چنین کاری را انجام نداد. (مرجع : خاطرات مرحوم آیت الله منتظری) .

چهار(شرایط حال):مدعیان دفاع از حقوق بشر خود می‌دانند که هر کسی برای پاسخ به هر سؤالی باید شرایط فعلی عادلانه ای هم داشته باشد. متأسفانه مجدداً این شرط نیز قربانی پروپاگاندای تبلیغاتی بر علیه میرحسین موسوی و ترور شخصیت او می شود.

شرایط فعلی میرحسین موسوی و سؤال از او:

مدارک : مدارک و اسنادی که وی نیاز به دسترسی دارد. میرحسین موسوی 22 سال است که از دفتر نخست وزیری خارج شده است و اجازه حمل هیچ یک از اسناد محرمانه به منزل را نداشته است . آیا او در شرایطی هست که بتواند به اسناد دوران نخست وزیری خود دسترسی داشته
باشد؟
میرحسین موسوی یکبار با کمال فروتنی در مقابل احمدی نژاد که به او تهمت دخالت در انفجار عربستان را در مناظره ها زد تنها سر خم کرد و حاضر نشد سند فوق محرمانه استعفای خودش به همین دلیل در سال 67 را افشاء کند . باید به وی فرصت داده شود که مدارک محرمانه در اختیارش باشد و مشخص باشد که در این زمینه چه اطلاعاتی داشته و چه کرده است

شرایط جانی خود و خانواده : آیا میرحسین در صورت افشای مسائل گذشته از شرایط جانی مناسبی برخوردار است ؟ آقای بنی صدر که خود سابقه ریاست جمهوری ایران را دارد در این مسأله ابراز تردید : می‌کند . او می‌گوید :
:گمان نکنید آسان است در درون ایران در چنین رژیمی حقیت را گفتن
حالا اگر بخواد عین حقیقت را بگوید اگر بگذارند که بگوید ، اگر ایشان را نکشند. شما ببینید اون ماجرای ایران گیت که فاش شد چند نفر را کشتند.اعدام کردند . هیچ تقصیری هم نداشتند جز افشای اون ماجراقبلش هم در مورد اکتیر سوراپرایز هم همینطور شد عده ای را اعدام کردند اونها هم هیچ گناهی نداشتند .

شرایط جانی دیگران : آیا مهندس میرحسین موسوی مجاز است اقدام به صحبتی کند که باعث اعدام و شکنجه عده‌ای از اسرای سبز در زندان شود؟ آیا ایشان مجاز است که اقدام به گفتن نا گفته‌هایی کند که جان دیگران را به خطر بیاندازد؟ مسلماً میرحسین موسوی ، مسعود رجوی نیست که برای امیال سیاسی خود هزاران جوان را به دم تیغ بدهد و هرگونه که می‌خواهد رک صحبت کند . او مجاز است تا زمانی که شرایط دمکراتیک و آزاد برای سخن گفتن و انتخاب مردم فراهم نشده است ، برای جلوگیری از اعدام و شکنجه هواداران خود ، دوران آقای خمینی را طلایی که هیچ ، الماسی بداند ، سخن از آنچه گذشته است نراند و جواب به هیچ سؤالی ندهد سخن از جمهوری اسلامی یا هر چه که صلاح می‌داند بگوید و راهپیمایی 22 خرداد را کنسل کند.

موسوی واقعی را باید در یک دنیای آزاد واقعی با تمام شرایط کاملاً منطقی بالا مورد سؤال قرار داد. او هم حق دارد از خود در یک شرایط عادلانه دفاع کند . حقی که به راحتی توسط ظاهراً طرفداران حقوق بشر به راحتی نقض می‌شود و هدف واقعی آن‌ها ، یعنی ایجاد شکست و تکه‌تکه کردن جنبش سبز به زشتی هر چه تمام تر رخ می نماید!

او خمینی نیست که به طرفدارانش بگوید کشته شوید تا نهال اسلام را آبیاری شود از خون شما!او مسعود رجوی نیست که از بغداد و پاریس فرمان مردن و آتش گرفتن برای طرفداران خود صادر کند و اساساً جنبش سبز از نوع جنبشهای شهادت طلبانه و مردنی نیست. جنبش سبز به قول موسوی جنبش زندگی است. جنبشی که باید آن را زندگی کرد و برای جان دیگران ارزش قائل شد

.

حامد مفیدی


کپی ، استفاده از قسمتی از مقاله ، دخل و تصرف از این مقاله حتی بدون ذکر منبع نیز آزاد است